1395/06/16

درس واره شماره 60- فضاهای درگاهی؛ از ورودی تا فرهنگ انتقال

اشتراک گذاری

واژه ورودی یادآور تصاویری آشنا از دیر باز، همچون دری با یک کلون است. مرزی که با عبور از آن دنیای بیرون را پشت سر می گذاریم و وارد بنا می شویم. امروز چنان راه های متنوعی برای ورودی به ساختمان وجود دارند که انگار عملکرد فعلی ورودی، تنها نمایش ورودی است. امروز می توان با ورود به گاراژ داخل خانه، عبور از دری که از راه دور کنترل می شود، ورود به پارکینگ زیرزمینی محل کار و رسیدن به دفتر کار با آسانسور، بدون هیچ توقفی در دنیای بیرون به محل کار رفت. ممکن است از درها و موانع متعددی بگذریم، ولی به هیچ یک از آن ها به عنوان ورودی نگاه نکنیم. بسیاری از درها وقتی نزدیکشان می شویم خود به خود باز می شوند، انگار وجود ندارند. ممکن است در شرایط دیگری هم، با چنین فضای داخلی پیوسته ای روبه رو شویم، مثلاً هنگام پرواز با هواپیما. در واقع ممکن است اصلاً از نقطه ای که سوار قطار فرودگاه می شوید، در فضای باز قرار نگیرید: قطار به زیرزمین پایانه وارد می شود، بعد هم یک ردیف آسانسور و مسیرهای پیاده است و در نهایت از طریق راهرویی که به هواپیما وصل می شود وارد آن می شود. امتداد فضایی و زمانی عمل ورود، در تغییر شکل شدید معماری ورودی خود را نشان می دهد، که در حال تبدیل شدن از عنصری فضایی به زنجیره ای از فضاهای پیچیده است. ما از نقطه ی خاصی وارد نمی شویم، بلکه ورود، فرایندی از ترکیب فضا و زمان است. بنابراین ورودی دیگر تک بعدی نیست بلکه فضایی ورودی است که می تواند در جلو یا پشت نما باشد. این امتداد، تعداد ورودی ها را دو برابر می کند. یک ورودی ممکن است معمول و آشنا یا تأخیری باشد.

 

Montee Karp, Entrance-Patrick Tighe, Pacific Palisades, California-USA, 2014

 

henzhen Bao an International Airport, Jetways Studio Fuksas, Shenzhen-China, 2013 

 

ورودی معمول

این ورودی ها با عنصری خاص این نوع (پله، بازشدگی در، رواق) مشخص می شوند که متناسب با مقیاس ساختمان بزرگ شده اند. نمونه ای از یک ورودی معمول با استفاده از پله ای بزرگ، خانه ی فارنزورث  کار میس وندرروهه است: وسعت سکوی بین زمین و محوطه ی نشیمنِ بالا آمده، به اندازه ی همان فضای نشیمن شیشه ای است. به این ترتیب به محض پاگذاشتن بر سَکو، وارد خانه شده اید. مرکز کارپنترِ لوکوربوزیه، ورودی ای با یک بازشدگی در بیرون از ساختمان دارد. دفتر OMA از همین ایده در کونست هال (روتردام1992) استفاده کرد تا از اهمیت بیشتر قسمت بالاتر خیابان نسبت به بخش پایین تر کنار پارک اجتناب کند. طرح هانس مه یر برای پیترشول در بازل و مرکز فرهنگی و کنگره ی ژان نوول (لوسرن 1993-1994) نمونه هایی از سایبان های بزرگ شده دارند.

 

Farnsworth House, Mies van der Rohe, Plano-Illinois-USA, 1951

 

Carpenter Center For The Visual Arts, Le Corbusier, Cambridge-Massachusetts-USA, 1963


 Kunsthal, OMA, Rotterdam-Netherlands, 1987-1992

 

Cultural & Congress Center, Jean Nouvel-Lucerne, Switzerland, 1994

 

ورودی با تأخیر

در این نوع، اولین ورودی در نما و دومی داخل ساختمان است، مثل مرکز کامپیوتر الیوتی  (رو-میلان 1962) کار لوکوربوزیه، که یک ورودی در پارکینگ دارد و ورودی واقعی ساختمان در سرسراست. در کلیسای بزرگ برازیلیا، کارِ (اسکار نیمایر 1958)، شکافی در زمین بازدید کننده را از این دنیا بیرون می برد و سپس از راه یک تونل زیرزمینی طولانی، وارد فضای خیره کننده ی کلیسا می کند.

 

 Olivetti Centre de Calculs Electroniques, Le Corbusier, Rho-Italy, 1962

 

Cathedral Of Brasilia, Oscar Niemeyer, Brasilia-Brazil, 1958

 

ورودی های تأخیری بیش از هر جا در الحاقات معماری معاصر دیده می شوند. حمام های پیتر زمتور (والس 1996)، به ساختمانی بدون تکیه گاه می ماند و هیچ گونه ورودی ای به معنای متعارف ندارد. چشمه های آب گرم در غار کوهستانی کوچک و دور افتاده ای قرار دارند که در دل سنگ کنده شده. هیچ ورودی ای وجود ندارد، اما مثل همه ی غارهای دیگر، باید از طریق یک راهروی پنهانی وارد آن شد.

 

Thermal Baths, Peter Zumthor, Vals-Switzerland, 1996

 

Thermal Baths, Peter Zumthor, Vals-Switzerland, 1996

 

Jewish Museum, Daniel Libeskind, Berlin-Germany, 1998

 

Jewish Museum, Daniel Libeskind, Berlin-Germany, 1998

 

موزه ی یهود  کار دانیل لیبسکیند در برلین (1988-1998) نیز هیچ ورودی خاصی ندارد. این موزه ضمیمه ی موزه ی برلین است و اختصاص یک ورودی به آن می توانست یادآور طرد و قلع و قمع یهودیان در دوره ی تسلط حزب ناسیونال سوسیالیست باشد. پله هایی که از انتهای سرسرای ورودی به این بخش می رسند، در واقع نه ورودی، که ابتدای موزه اند.


ورودی و گذر

گاهی ورودی هم معمولی و هم با تأخیر است، مثل بنای شائولاگر کار هرتزوگ و دمرون (بازل 2003) که در آن طراحی زنجیره ی ورودی، تصورات ما را درباره ی هویت فضایی که به آن منتهی می شود، آگاهانه به هم می ریزد.

 

A Cave Of Wonders The Schaulager, Herzog & de Meuron, Basel-Switzerland, 2000-2003

 

A Cave Of Wonders The Schaulager, Herzog & de Meuron, Basel-Switzerland, 2000-2003

 

این آشفتگی استراتژیک بی سابقه نیست و سابقه اش به معماری مرکز خرید یک منظوره (موضوعی) بر می گردد که در موجزترین شکل خود، در هتل های تفریحی عظیم لاس وگاس متجلی شده است. این نمونه هایی از کازینو - هتل های دهه ی 90 هستند. این هتل ها مراکز خرید بزرگی برای جلب گروه های تازه وارد (به خصوص خانواده ها) دارند که به شکل شهرهای معروف دنیا ساخته شده اند. جدیدترین آن ها در ونیزی (لاس وگاس، 1997-1999)، اقتباسی از شهر ونیز است که در عین غیر واقعی بودن متقاعد کننده است.

 

 The Venetian, Klingstubbins, Las Vegas-USA, 1997-1999

 

 The Venetian, Klingstubbins, Las Vegas-USA, 1997-1999

 

بازدیدکنندگان از طریق زنجیره ای متغییر به داخل هدایت می شوند و داخل و خارج بنا و نمای دور و نزدیک را با هم تجربه می کنند. ونیزی نمونه ای اغراق آمیز است، اما تنها یکی از حلقه های زنجیره ی طولانی رشد مراکز خرید مدرن است. روندی که نقطه ی عطف آن با معمار اتریشی، ویکتور گروئن، آغاز شد. او در سال 1938 به آمریکا  مهاجرت کرد و اولین مراکز خرید را در حومه ی شهر های آمریکا در سال های پس از جنگ ساخت. تولید انبوه خودرو، با ایجاد تغییری اساسی، زندگی را به بیرون از مراکز شهری کشانده بود. او راه ایجاد کانون در حومه ها را در ساختن مراکز خرید یافت. این ها براساس تصویر مراکز شهرهای قدیمی اروپایی، با بافت متراکم خیابان ها و فضاهای سبز، شکل گرفتند و مانند آن ها دارای شبکه ای از میدان ها بودند که خیابان هایی آن ها را به هم می پیوست. مراکز خرید نمونه ای از فضای ورودی وسعت یافته هم به شمار می روند. مثل دروازه ی شهر ، که عملکرد سنتی آن جلوگیری از ورود افراد ناخوانده بود، این جا هم دوربین های مراقبت، که اغلب استتار شده اند، همین وظیفه را به عهده دارند تا به آسودگی خاطر خریداران خللی وارد نشود.

 

 Victor Gruen, Architect, Vienna-Austria, 1903-1980

 

در دهه ی 1980 معمار آمریکایی جون جِرد، مرکز خرید به سبک گروئن را دوباره به کار گرفت تا زمین های بایر داخل شهر را احیا کند. در پی آن، زیباشناسی دروازه ی شهری نیروی تازه ای یافت. جرد در اولین پروژه اش هورتون پلازا Horton Plaza (سن دیگو 1978)، با در هم شکستن یکپارچگی، بلوک های مجزایی با حیاط داخلی ساخت که با شبکه ی پیچیده ای از پل، راهرو، پله برقی و آسانسور به هم متصل می شدند. این مرکز خرید فضایی عمومی و شهری محسوب می شود، گرچه زیر نظارت بخش خصوصی است. ورودی ها در حد امکان پوشیده نگاه داشته شده و همه ی تدابیر به کار بسته شده تا این مجموعه، همچون دیگر مراکز شهری، حسی از یک فضای داخلی شهری القا کند.

 

Jon Jerde, Architect, Alton-Illinois-USA, 1940-2015

 

Horton Plaza, Jon Jerde, San Diego-California-USA, 1978

 

Horton Plaza, Jon Jerde, San Diego-California-USA, 1978

 

رم کولهاوس پروژه های "جِرد" را در دهه ی 1990 کشف، و با دقت و موشکافی بررسی کرد. او از گرایش "جِرد" به داخلی کردن فضاهای خارجی پیروی کرد، اما نه در جهت خصوصی کردن فضای عمومی؛ او نمی خواست فضاهای عمومی به چنان سرنوشتی دچار شوند. طرح او برای کتابخانه ی ژوسیو در پاریس (1993) نشانگر این خواست است. بلوار، به عنوان فضایی شهری، تا داخل امتداد می یابد و در ساختمان بالا می رود و بلواری داخلی به طول 1/5 کیلومتر ایجاد می کند. گرچه این پروژه ساخته نشد، اما بر پروژه های دهه ی 90، از جمله اسکله ی اوسان باشی  کار FOA (یوکوهاما  مسابقه ی سال 1995، ساخت 2000 -2002) یا ویلای VPRO کار دفتر MVRDV (هیلورسام ،1997) تأثیر گذاشت. این جا هم مثل پروژه ی "جِرد"، ورودی از نظر مفهومی از بین رفته است. در نظر گرفتن ورودی به دلیل مسئله تهویه، محدود به کوالالامپور  نیست. ساختمان های هنگ کنگ هم اغلب به وسیله ی یک راهرو در طبقه ی اول، که تهویه ی مطبوع دارد، به هم وصل می شوند تا لزومی به بیرون رفتن در هوای گرم نباشد. در شهرهای آمریکای شمالی  همین تمهید برای حفاظت در برابر سرما به کار می رود.

 

Rem Koolhaas, Architect, Rotterdam-Netherlands, 1944

 

Jussieu Two Libraries, Rem Koolhaas, Paris-France, 1993

 

Osanbashi, Pier Foa, Yokohama-Japan, 2000-2002

 

 Villa, VPRO, MVRDV, Hilversum-Netherlands, 1997

 

شهرهای آسیایی، باز هم متفاوت

شهرهای آسیایی تصویر خوبی از شهر و مرکز خرید ارائه نمی دهند. آن ها مقوله ی خرید را فقط به نمایش می گذارند. مرکز خرید کوالالامپور کاملاً شبیه بقیه ی مناطق شهر است، اما تهویه ی مطبوع دارد و تنها جایی است که می توان در آن وقت گذراند. و به عنوان عضوی از جامعه حضور یافت، بنابراین فضایی عمومی است. مراکز خرید آسیایی اغلب به طور نامحسوس به هم مربوط اند. آن ها غول آسا و به خصوص چند عملکردی اند. تایم اسکوئر پلازا در کوالالامپور (2003) سطح زیربنایی حدود 700 هزار متر مربع، معادل 100 زمین فوتبال، و حتی در پارک یک منظوره ی (موضوعی) طبقه ی پنجم، یک قطار هوایی بزرگ دارد. ورودی بخش هایی مثل هتل ها، کاملاً ناپیدا هستند: ورودی معمولی سرسراست، که در این جا در طبقه ی چهاردهم واقع شده است. اخیراً، ناپدید شدن ورودی نه به معنای یکدست شدن فضاهای روزمره، بلکه درست خلاف آن است. تفاوت بین آن ها از طریق دیگری نشان داده می شود: عملکرد نظارتی که به وسیله ی خروجی ساختمان اعمال می شد، امروز به نیروهای مدیریت و مراقبت واگذار شده است. ورودی، دیگر نه یک عینیت، بلکه صرفاً وضعیتی فضایی است. 

 

Berjaya Times Square, DP Architects, Kuala Lumpur-Malaysia, 2003

 

Berjaya Times Square,DP Architects, Kuala Lumpur-Malaysia, 2003

 


برگرفته از:
ایزدی، آزیتا، "فضاهای درگاهی" ، فصلنامه معمار، بهمن و اسفند ماه 1388، شماره 59.
www.archdaily.com
www.tighearchitecture.com
www.fondationlecorbusier.fr
www.libeskind.com
www.inexhibit.com

نظرات

نظری وجود ندارد، اولین نفری باشید که نظری ثبت می کنید.