1392/11/18

درس واره شماره 6- مکانی دیگر

اشتراک گذاری

آنتونی مارک دیوید گرملی Antony Mark David Gormley، مجسمه ساز شهیر موج نو بریتانیا، متولد 30 آگوست 1950، از زمان شروع فعالیت حرفه ای، برخلاف سایر معاصرانش، گرایش خود را به مجسمه سازی فیگوراتیو تثبیت کرد. معاصرانش، هنرمندان برجسته جریان مجسمه سازی نو بریتانیا بودند، هنرمندانی همچون آنیش کاپور ANISH KAPOOR، ریچارد دیکان Richard Deacon، آنتونی کارو Antony Caro، تونی کرگ Tony Cragg و ریچارد سرا Richard Serra.

وی در سال 1994 با خلق اثری بسیار عظیم به نام "عرصه Field" متشکل از 180 هزار مجسمه کوچک گلی، که 350 روستایی چینی ساخته بودند، موفق به کسب جایزه ارزشمند هنری "ترنر Turner" شد.



 


 


 



به عقیده گرملی Gormley، فیگور انسان پایگاه قدرتمندی برای بروز معناست. عمده آثار او فیگورهای ساده شده ای هستند که در ابعاد و جنسیت های گوناگون بر زمین دراز کشیده اند، به دیوار چسبیده اند، تنها ایستاده اند یا تا نیمه در زمین فرو رفته اند. به واقع، با خلق فیگورهای صلب شده در زمان و مکان، در پی بیان تلقی تازه ای از بدن انسان در قالب رسانه دنیای امروز است. بدن انسان همواره در طول تاریخ هنر، محوریت بیانی بسیاری از رویکردهای هنری واقع شده است.

اما آنچه در مجسمه های قرن 21 آنتونی گرملی به چشم می خورد، بی شک چیزی بسیار فراتر از صرفا بدن انسان و جسم است، چنان که خودش در توضیح کلی آثارش اینگونه ابراز می دارد: "سعی من در تجلی واقعیتی ورای ظاهر زندگی مادی همه ما انسانهاست". به این علت، گرملی با نگاهی فلسفی به موضوع انسان، تا حد امکان فیگور هایش را نه به شکل منفرد بلکه در تقابل با یکدیگر معرفی می کند و از این رو دریچه تازه ای را به مجسمه سازی فیگوراتیو می گشاید. 

"مکانی دیگر Another Place " عنوانی است که گرملی برای یکی ا زمعروف ترین مجسمه هایش برگزیده است.




این اثر عظیم که در نوع خود پروژه ای بی همتاست، شامل 100 فیگور انسان از جنس فولاد ریخته گری شده است که در 1997 ساخته شد. فیگورهایی که قبلا از بدن خود آنتونی گرملی قالبگیری گچی شده اند و سپس در دو کارخانه ریخته گری آهن با صرف هزینه ای میلیون دلاری به اجرای نهایی در آمده اند. ارتفاع هر کدام از فیگورها 189 سانتیمتر است که طبیعتا به اندازه قامت و جثه خود گرملی است، ولی حدود 570 کیلوگرم از او سنگین ترند! این فیگورها در مکانی به شعاع 2.3 کیلومتر در یکی از سواحل نزدیک لیورپول به نام ساحل کراسبی رو به دریا نصب شده اند.

 


 



در ابتدا این اثر عظیم در سواحل سه کشور آلمان، نروژ و بلژیک به نمایش در آمد و طبق برنامه از پیش تعیین شده قرار بود در 2006 در نیویورک نیز پرده برداری بشود، اما به علل نامعلومی از این تصمیم صرفنظر شد. سرانجام در 7 مارس 2007 طبق قرادادی رسمی، ابتدا برای مدت یک دهه و سپس دائم در ساحل کراسبی، یعنی مکان کنونی اش، نصب شد. از زمان برپایی مجموعه "مکانی دیگر" در این ساحل، نقدهای مردمی مثبت و منفی متعددی بر این اثر صورت گرفته است. بسیاری خواستار نصب دائمی این اثر در این مکان شده اند و بسیاری مخالف سرسخت باقی ماندن آن در منطقه اند.

 

 

بسیاری معتقدند که از زمان نصب این فیگورها، به علت رشد چشمگیر گردشگری منطقه، جانداران آبزی و پرندگان بسیاری از این منطقه کوچ کرده و جذابیت های طبیعی ساحل کراسبی را تحت تاثیر قرار داده اند، اما ترجیح خود گرملی بر این است که اثرش برای همیشه در این مکان باقی بماند.

 


به واقع گرملی بدن خود را نه از روی خود پرستی بلکه در قالب نمونه ای از انسان بی هویت عصر فن آوری برای آثارش بر می گزیند. از این رو پس از مراحل قالب گیری، از زدودن بافت اضافی گچ و مسائل پیش بینی ناپذیر در مرحله ریخته گری پرهیز می کند تا در نهایت تصویری بی هویت و گویی پوسیده از خود به مخاطب معرفی می کند. این مهم بر اثر اتفاقات جوی و طبیعی تشدید شده، تا آنجا که مخاطب تنها با نمای کلی انسان پوشیده از گل، خزه و حلزون روبرو می شود.

 


 



نصب هر یک از فیگورها در فواصل مختلف، به گونه ای که بعضی از آنها تقریبا کاملا در آب فرو رفته اند یا برخورد امواج را متحمل می شوند یا آنهایی که در ساحل نظاره گر غروب های متمادی هستند، بستر معنایی وسیعی را در برابر دیده هر انسانی باز می کند و بر فلسفه عمیق اثر گرملی صحه می گذارند.

 


 



در حقیقت گرملی فضای غیرفعال محدوده یک فیگور صرف را با تکرار فیگور های متعدد به فضایی بسیار پویا و سیال بدل کرده که گویی حاکی از روابطی در جریان و فضایی فعال بین این پیکره هاست. همچنین اجازه داده است که مخاطب به حوزه اثرش وارد شود و به این ترتیب بر ارتباط هر چه بیشتر بین مخاطب و اثر افزوده است و در نهایت رابطه ای دیالکتیک را به منصه ظهور می رساند.

 


 


 

فیگور های گرملی بی هیچ حرکتی پذیرای هرگونه برخورد و تغییر در ظاهرشان هستند و گویی با سکوت مرگبارشان تنها و تنها صدای امواج و منظره پیش رویشان را بر هر فعل دیگری ترجیح می دهند، خواه غروب خورشید باشد، خواه گذر یک کشتی. گزینه هوشمندانه گرملی در نوع استقرار فیگورهایش ذهن انسان را به سئوالات بی جواب متعددی سوق می دهد، سئوالاتی که شاید در محضر خود گرملی بی جواب باقی بمانند.

 


 


 



برگرفته از:
مهدی زاده جعفری، هومن،1389،"فیگور انسان بهانه ای برای بیان ناگفته ها"، فصلنامه جلوه نقش، شماره 2.
www.antonygormley.com

نظرات

نظری وجود ندارد، اولین نفری باشید که نظری ثبت می کنید.