1395/06/23

JEWISH MUSEUM BERLIN

اشتراک گذاری

گفتگو و كشمكش در مورد ساخت و گسترش موزه ی یهود در برلین سال ها به طول انجامید و طی این مدت بسیاری از كارشناسان خبره در مورد مفهوم و نتیجه ساخت چنین بنایی بحث و گفتگو كردند. نتیجه این مذاكرات برگزاری مسابقه ای در سال 1988 بود كه برنده آن دنیل لیبسكیند معرفی شد. (لیبسكیند) معمار برجسته یهودی الاصل،‌ در سال 1946 در لهستان به دنیا آمده و ساخت بخش الحاقی موزه یهود برلین از مهم ترین آثار او به شمار می رود. 

فرم ساختمان همچون ستاره داوودی است كه در هم ریخته شده است. ایده شكستن نشان یهود ایده ای است كه قبل از هر چیز به هویتی فاقد تفكر ارزشمند اشاره داشته و نشان از نگرشی چند بُعدی دارد. نگرشی كه از دید آن،‌ چه ظالمی كه كوركورانه ظلم می كند و چه مظلومی كه كوركورانه دفاع می كند هر دو متعلق به چرخه ای فاجعه بارند. به همین دلیل در موزه یهود هیچ نشانی از ضدیت با نازیسم به چشم نمی آید. 

ساختمان،‌ شخصیتی زخم خورده و آرام دارد. خطوط روی بنا الهام گرفته از نقشه شهر برلین و نشان دهنده محلات یهودی نشین است. فرم،‌ پس از تولد در مسیر خود و در جهت الحاق به نشانه های تاریخی سایت،‌ نا آرام و سركش قطعیت ها را از بین برده و به نوعی از خود ویرانگری دست می زند. مخاطبی كه به درون این فرم راه می یابد،‌ واقعه هولوكاست را در قالب كیفیات فضایی، سِیر كولاسیون ها و مكث ها تجربه می كند. شكاف ها در متن فرم موزه به شدت تأویل پذیرند و به سبب ناآشنا بودنشان هراس انگیزند،‌ گویی مخاطبان نمی بایست از روزنه های آشنا و متعارف به جهان بیرون بنگرند كه این خود مفهومی استعاره آمیز است. ورود به موزه از دل ساختمان قدیمی كه به سبك باروك بنا شده، ‌میسر می گردد. ورودی ساختمان جدید،‌ برج بتنی عظیمی است به ارتفاع 3 طبقه كه پلكانی طولانی و رو به پایین دارد و ساختمان قدیمی را می شكافد. در واقع ورود به ساختمان جدید حركتی است رو به پایین و به سوی تاریكی. 

لیبسكیند درساختار سِیر كولاسیون موزه، سه مسیر را طراحی كرده است. این مسیرها از سه مفهوم ویرانی (مرگ)،‌ سرگردانی (‌تبعید)‌ و وجود (‌تداوم)‌ سرچشمه می گیرند كه همواره با زندگی یهودیان آلمان پیوند داشته اند. هیچ كدام از دو مسیر اول به فضاهای نمایشگاهی نمی رسند،‌ تنها مسیرسوم یا همان (وجود)‌ به گالری ها منتهی می شود. 

مسیر (ویرانی) ‌به برج هولوكاست می رسد: حجمی عظیم،‌ تهی و بتنی كه دیواره های آن توسط شكافی در سقف اندكی روشن می شوند. كف این قسمت پوشیده از صورتك های چدنی است كه بازدیدكنندگان ناگزیر از راه رفتن بر روی آن ها هستند و با پا نهادن بر روی آن ها صدایی دردناك همچون جیغ انسان به گوششان می رسد. مسیر سرگردانی شامل فضاهایی است كه پنجره های متعددی در آن ها تعبیه شده این پنجره ها دید به فضای خاصی را ممكن نمی سازند و هدف از طراحی آن ها صرفاً القای مفهوم سرگردانی است. این مسیر به فضای سبز پروژه منتهی می شود: (باغ تبعید). در این فضا 48 ستون بتنی طراحی شده است كه از رأس هر ستون یك درخت زیتون سر بر آورده. در واقع ستون ها حایلی میان درختان و زمین هستند كه به مفهوم از ریشه جدا ماندن - تبعید - اشاره دارد. این باغ زاویه ای 10 درجه با زمین دارد به طوری كه راه رفتن میان آن ها تعادل بیننده را بر هم می زند، ‌تنها راه خلاصی از آن ها بازگشت به درون موزه است و راه خروجی دیگری وجود ندارد و به بیانی دیگر تبعید همان زندان است. به جز برج بتنی ورودی و برج هولوكاست، شش برج بتنی دیگر در دل بنا و دریك امتداد جانمایی شده اند. لیبسكیند آن ها را (ویدها) ‌می خواند، ‌بازدیدكنندگان در این ویدهای سنگین و بتنی تصویری از فقدان و نیستی را در صورتك هایی فلزی كه بر كف زمین انباشته شده اند، ‌مشاهده می كنند. روشنایی این فضاها از طریق نورگیرهای سقفی تأمین می شود. 




برگرفته از:
طالبیان نیما، آتشی مهدی، نبی زاده سیما، چاپ سوم، ویرایش دوم تابستان 1390، مجموعه کتب عملکردهای معماری – "موزه"، نشر کتابکده تخصصی معماری و شهرسازی کسری - حرفه : هنرمند، کتاب ششم.
www.architectureweek.com

نظرات

نظری وجود ندارد، اولین نفری باشید که نظری ثبت می کنید.